جدول جو
جدول جو

معنی ابن کوفی - جستجوی لغت در جدول جو

ابن کوفی
(اِ نُ)
ابوالحسن علی بن محمد بن الزبیر الاسد الکوفی. عالم نحوی لغوی. او راست: کتاب فی معانی الشعر و اختلاف العلماء. کتاب القلائد و الفرائد در لغت و شعر. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الف کوفی
تصویر الف کوفی
حرف الف در خط کوفی، کنایه از هر چیز خمیده به ویژه قامت، الف کوفیان
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
ابن ابی ثابت علی بن عبدالله ابومحمد کوفی. زبیدی گوید: وی بزرگترین اصحاب ابی عبیدالقاسم بن سلام بوده است بعضی نام ابی ثابت را سعید گفته اند. ابن الندیم گوید به نقل از سکری که نام ابی ثابت محمد است و لغوی است و درک صحبت فصحای اعراب کرده و از آنان لغت فراگرفته است و خود ازکبار مذهب کوفیین است و باز محمد بن اسحاق گوید او راست: کتاب خلق الانسان. کتاب الفرق. کتاب الزجر و الدعا. کتاب خلق الفرس. کتاب الوحوش. کتاب مختصرالعربیه. کتاب العروض. و رجوع به ثابت بن عبدالعزیز لغوی... شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ فی ی)
آنکه او را پدر از خانه برانده است
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ کَ)
قریه ای است در نزدیکی استانبول در جهت آناطولی و در پنج هزارگزی جنوب شرقی قاضی کوی و به اعتبار قدمت و نوی به دو قسم منقسم میشود: قریۀ قدیم تقریباً در مسافت نیمساعتی از ساحل و راه آهن واقع شده و چهل پنجاه خانه دهقانی و چند بنای نسبهً عالی دارد. اما قریۀ جدید در طرفین خط آهن واقع است و دارای باغها و باغچه ها و بناهای زیباست. بمناسبت خطآهن این قریه روزبروز توسعه می یابد و معمور میشود. انگور آنجا بخوبی مشهور است و نهالهای تاک بسیاراز باغهای فرانسه آورده و پرورش داده و چندین باغ آماده ساخته اند از این تاکستانها شرابهای شبیه بشراب فرانسه بعمل می آورند. هوایش سالم و معتدل است و خانه های ییلاقی دلنشین دارد. مردمان بسیار در فصل زمستان نیز در این محل اقامت می کنند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
گیاهی است بسیار چرب و ازآن آش پزند. (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وا)
شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. داءلان. تور. ذئب الارمن. توره. (مهذب الاسماء). گال. اهمر. چغال. چغّال: پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). ج، بنات آوی
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ فِ)
الف کوفیان. حرف الف در خط کوفی.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوسلیمان داود بن کورۀ قمی. از علمای شیعه. او راست: کتاب الرحمه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن قزاوغلو. نوادۀ دختری ابوالفرج بن جوزی (582-644 ه. ق.). ابتدا در کفالت جد خویش در بغداد به تحصیل علم پرداخت و درسال 600 بسیاحت آغازید و پس از آن در دمشق اقامت گزیده بتدریس و تألیف پرداخت. او راست: کتاب تذکره خواص الامه و این کتاب در ایران به طبع رسیده. و کتاب مرآت الزمان فی تاریخ الاعیان که ظاهراً چاپ نشده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
قاضی شهاب الدین ابوعبداﷲ محمد بن احمد بن خلیل بن سعادۀ خوبی (626- 693 ه.ق.). فقیه نحوی ادیب و چنانکه نام او شهادت میدهد اصلاً ایرانی بوده و در دمشق متولد شده واکثر علوم زمان خود را بدانجا فراگرفته و در هندسه و حساب و ادب و فقه بارع گشته است و مردم از او فایدت های بسیار برده اند و چندی قاضی قدس و محله و حلب بوده سپس قاضی القضاه مصر شده و از آنجا به دمشق منتقل گشته و در پنجشنبه 25 رمضان بدان شهر درگذشته است. و صاحب روضات بنقل از حافظ سیوطی گوید بسیاری از علمای اصفهان و مصر و شام بدو اجازت روایت داده اند و ابن الزملکانی (البلخی) گوید اگر خدای تعالی آمدن ابن خوبی را به دمشق مقدر نفرمودی از ما فاضلی برنخاستی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
علی بن عباس بن جریح یا جرجیس. اصلاً رومی و از موالی بنی عباس است. شاعری نامی است و دیوانی بزرگ دارد. قاسم بن عبدالله وزیر معتضد از هجا و بدزبانی او پرهیز و احتراز می جست و در مجلس اوابن فراش در خشکنانه ای او را زهر خورانید و او دریافت و از مجلس برخاست. وزیر بدو گفت بکجا شوی ؟ گفت بدانجا که تو مرا فرستادی گفت چون برسیدی پدر مرا درود گوی گفت راه من بدوزخ نیفتد. وفات او به سال 284 یا 286 ه. ق. بوده است. ازابن خلکان و ابن الندیم گوید، شعر او را مسیبی روایت کرده و صولی بحروف مرتب ساخته و بار دیگر ابوالطیب وراق بن عبدوس آنرا گرد کرده و این مجموعه نزدیک هزاربیت از فراهم آوردۀ صولی بیشتر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
فرمانروای غور بوده و در جنگی با سلطان محمود سبکتکین مغلوب شده و مملکت او بتصرف سلطان درآمده است و به سال 400 ه. ق. پس از این شکست خود را مسموم کرده و درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اَ شَجْ جِ)
عبدالله بن سعید بن حصین کندی ابوسعید کوفی محدث معروف به اشج متوفی بسال 257 هجری قمری صاحب عیون التواریخ گوید: او راتصانیفی است که از آن جمله تفسیر قرآن است. (اسمأالمؤلفین ج 1 ستون 441). و سمعانی آرد: ابوسعید عبدالله بن سعید کوفی اشج یکی از ائمۀ کوفه بود و از ثقات پرهیزگار بشمار میرفت. (انساب سمعانی برگ 38 ’ب’)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ سَ)
ابن محمد بن عبید بن زبیر اسدی، مشهور به ابن کوفی و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و نحوی و لغوی بود. در سال 254 هجری قمری متولد شد و در 348 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الفرائد والقلائد فی اللغه. 2- معانی العشر و اختلاف العلماء فیه. 3- الهمز. (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباءیاقوت ج 14 ص 153. بغیهالوعاه سیوطی ص 350. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 351.) و نیز رجوع به ابن کوفی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن آوری
تصویر ابن آوری
شغال شکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آوی
تصویر ابن آوی
شغال شگال
فرهنگ لغت هوشیار
انعکاس صدا در کوهستان، پژواک
فرهنگ گویش مازندرانی